اختلاف قرائت به سبک قرائت عاصم
به بزرگترین وبلاگ پژوهشی تحقیقی تلاوت خوش آمدید.

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان قرآنی.com و آدرس gheraatmc.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 21
بازدید کل : 61088
تعداد مطالب : 73
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1

آمار مطالب

کل مطالب : 73
کل نظرات : 3

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 7
باردید دیروز : 2
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 21
بازدید سال : 27
بازدید کلی : 61088
اختلاف قرائت به سبک قرائت عاصم

 

 امام القراءة عاصم بن بهدلة ابى النجود الاسدى ( م 127 هـ ق )از چهار نفر قراء کوفى عاصم مقام اول را دارد، او شيخ القراء کوفه بوده، و از نظر صوت قرآن نيز مقام والايى داشته . عاصم از تابعين بوده و محضر بيست و چهار نفر از صحابه را درک، و احاديث بسيارى روايت کرده است . جمعى از مترجمان احوال مانند صاحب اعيان الشيعه او را شيعى دانسته است . عاصم قراءت خود را از ابى عبدالرحمنالسُّلمى، و او از حضرت امام على بن ابيطالب (ع) اخذ نموده است، و چون سند قراءت او با يک واسطه به مولاى متقيان على (ع) مى رسد، علما و فقهاى شيعه قراءت او را بر ديگران ترجيح داده اند . دو راوى که قراءت را در نزد شخص عاصم فرا گرفته اند : 

ـ ابوبکر شعبة بن عياش بن سالم کوفى ( 95 ـ 193 هـ ق ) . 
ـ ابوعمرو حفص بن سليمان بن مغيره اسدى کوفى ( 90 ـ 180 هـ ق ) شاطبى و اکثر مؤلفين شعبه را مقدم داشته اند . والدانى صاحب تيسير، حفص را داناترين مردم به قراءت عاصم شناخته است . و چون رسم الخط قرآن کريم به روايت او از عاصم نوشته شده، دانستن اصول قراءة او مقدم بر ديگران ذکر مى شود . و اصول قراءت قراء ديگر اگر با حفص اختلافى داشته بيان گرديده است .

 

بسمله :

 

عاصم مثل همه قراء در ابتداى قراءت از اول هر سوره بسم الله را خوانده، غير از توبه که بدون بسم الله نازل شده، و اختلاف قراء هنگام ورود از سوره اى به سوره ديگر است، که عاصم هم مانند کسائى و ابن کثير و ابوجعفر و نافع ( بروايت قالون ) براى فصل بين دو سوره آنرا خوانده است .

 

ضمائر :

 

کلمات عَلَيهِم ـ اِلَيهِم ـ لَدَيهِم ـ فيهِم ـ عَلَيهِما ـ عَلَيهِنَّ ـ فيهِنَّ و آنچه مانند اينهاست در هاء ضمير جمع يا تثنيه که قبل از آنها ياء ساکنه يا کسره باشد، همچنين اگر ياء آنها حذف شده باشد مثل : اِن يأتِهِم فَاسْتَفْتِهِم ( عارض به جزم يا بناء ) عاصم به کسرهاء در وصل به ضم عَلَيهِمُ الّذِلَة ـ قُلُوبِهِمُ العِجْلَ ـ يوفِّيهِمُ الله خوانده است . و هاء ضمير ماقبل ساکن که بعد آن متحرک باشد، مثل فيهِ هُديً ـ عَقَلوُهُ وَهُم به قصر يعنى ترک صله خوانده، فقط حفص فيهِ مُهاناً را با صله و شعبه به ترک صله خوانده است . و وقتى بين دو متحرک واقع شود، حرکت آنرا با صله خوانده است، مانند : صاحِبُهُ ـ وَهُوَ ـ اَماتهُ فَاَقبَرهُ ـ يؤَدِِّهِ اِليکَ، کلمه اَرْجِه ( اعراف ـ شعرا ) فَاَلقِه اِليهِم ( نمل ) به سکون هاء و در يتَّقهِ ( نور ) به سکون ق و قصر هـ وروايت شعبه به کسر ق و سکون هـ يتَّقِه مى باشد . و عاصم يرضَهُ لَکُم ( زمر ) رابه قصر هاء ضمير خوانده، و کلمات يؤَِدّه ( دو موضع آل عمران ) نُوَلّه و نُصْلِه ( نساء 115 ) نؤتِه ( دو موضع آل عمران 145 ) و ( يک موضع شورى 20 ) را به روايتشعبه، عاصم به سکون هاء ضمير خوانده است . کلمه اَنسانِيهُ ( کهف 63 ) روايتحفص به ضم هاء و اختلاس آن است، و در کلمه عَلَيهُ اللهَ ( فتح 10 ) که مابعد هاءضمير ساکن است نيز روايت حفص به ضم هاء بدون اشباع، و در هر دو مورد روايت شعبه از عاصم، به کسر هاء ضمير و اختلاس کسره آنست .

 

همزه :

 

قراءت عاصم جز در مواردى که ذيلاً بيان مى شود به تحقيق همزه استچه همزه مفرده يا مزدوج باشد. به روايت شعبه، عاصم همزه اول کلمه لُؤلُؤ و همزهکلمه مُؤصَدة را به ابدال خوانده است . و او بروايت حفص کلمات هُزُواً و کُفُواً را در هر حال به ابدال به واو، و به روايت شعبه دروصل يا وقف باهمزه خوانده است هُزءْاً و کُفْواً. کلمه رؤف( بر وزن فَعُول ) را عاصم به روايت حفص به اشباع ضمه، و به روايت شعبه رَءُف ( بروزن فَعُل ) خوانده است . کلمه بِئسَ الإسْمُ الفُسُوقُ (حجرات 10 ) عاصم مثل همه قراء براى رهائى از التقاء ساکنين، به لام تعريف مکسور و حذف همزه وصل اسم بِئسَ لِسمُ الفُسُوقُ قرائت کرده و براى ابتدا از کلمه الاسم به دو وجه: باهمزه وصل مفتوح ولام مکسور اَلِسمُ، يا ابتدا به لام مکسور لِسمُ .کلمه ءامَنتُم را که در سه سوره ( اعراف ـ طه ـ شعرا ) آمده، ميدانيم که اصل آن با سه همزه ءَاَءمَنتُم بوده است، در قراءت تمامى قراء همزه سوم را بدل به الف ءَامَنتُم و اين کلمه را به روايت حفص با حذف همزه اول امَنْتُمْ وبه روايت شعبه با تحقى دو همزه ءامَنْتُمْ خوانده شده . کلمه ءَاَعجَمِيٌ ( فصّلت ) را به روايت شعبه با دو همزه محققه، و به روايت حفص به تحقيق همزه اول و تسهيل دوم خوانده است . کلمه ءَاِنَّکُم لَتَأتون ( اعراف 80 ـ عنکبوت 27 ) و ءَاِنَّ لنَا لاَجراً ( اعراف ـ 113 ) و ءَاِنَّا لَمُغرَمُونَ ( واقعه 66 ) وَءَاَنْ کانَ ذامالٍ ( قلم ـ 14 ) به روايت حفص با يک همزه، و به روايت شعبه با اضافه کردن همزه استفهام و تحقيق هر دو همزه خوانده است . به روايت شعبه کلمه مُرجَئُون ( توبه ـ 106 ) وتُرجِيءُ ( احزاب 51 ) باضافه همزه مضمومه بعد از ج، و حفص بدون همزه در آنهاخوانده است مُرْجَوْنَ ـ تُرْجى . و کلمه بئيسٍ ( اعراف 165 ) را شعبه بخلف عنهبَيئَسٍ، وَجاءَنا ( زخرف 37 ) را جاءَنا و همزه قطع اَلْسّاعَةُ اَدْخِلوا ( غافر 45 ) را به همزه وصل و در ابتداء به ضم همزه خوانده است . وقتى همزه وصل بين همزه استفهام و لام تعريف واقع شود، و اين در شش موضع از قرآن کريم ديده مى شودءالذکرين ( دو موضع انعام 143 ـ 144 ) ءآلئنَ ( دو موضع يونس 51 ـ 91 ) ءاللهُ (يونس 59، نمل 59 ) در اين سه کلمه همزه وصل در لفظ و کتابت حذف نگشته، و براى اداء آن تمامى قراء دو وجه را جايز مى دانند : 1 ـ تسهيل همزه دوّم ـ 2 ـ ابدال آن به الف با اشباع مد لازم پديد آمده براى فصل بين دو ساکن . ( وجه ابدال ارجح است ) و عاصم هيچگاه الف فصل بين دوهمزه داخل نکرده است . عاصم کلمات ضيزى ( نجم 22 ) بادِيَ ( هود ) و ضياء هر جا باشد، وَالبَرِيةِ ( دو موضع بينه ) را به ابدال همزه به ياء خوانده . و کلمه اَلنَّبِيّْ وَالنَّبُوَّة و بقيه مشتقات آنرا به ابدال وادغام خوانده است . و در کلماتى که نقل و حذف يا سکت در سکون قبل از همزه به قراءت قراء ديگر صحيح است عاصم به آن عمل نکرده است .

 

سکت :

 

روايت حفص از عاصم از طريق شاطبيه سکت در چهار موضع از ايات آمده، و آنها عبارتند از 1 ـ عِوَجاً قيماً ( کهف 1 ) 2 ـ مرقدنا هذا ( يس : 5 ) من راق ( قيامت 21 ) بلّ ران ( مطففين13 ) . ولى شعبه در هر چهار مورد فوق بدون سکت، به ادغام ن من و ل بل در راء بعد خوانده است . و 9 مورد هاء، سکت که در کتابت قرآننشانه آن سکونى است که روى آن گذارده شد، عاصم در حال وصل يا وقف آنرا خوانده است .

 

مد :

 

در طريق شاطبيه براى عاصم مقدار کشش را در مدهاى متصل و منفصل توسط ( چهار حرکت ) قيد شده است . و در طيبة النشر، در منفصل آن روايت شعبه به توسط و فوق توسط و روايت حفص بر سه وجه ـ قصر ـ توسط ـ فوق توسط براى عاصم وارد شده است، و مقدار کشش در مدهاى لازم نزد عاصم مثل ساير قراء ، شش حرکت است، و مقدار کشش در مد عارض به سکون را عاصم مثل همه قراء به سه وجه خوانده است : قصر، ( توجه باصل ) توسط، ( به سبب سکون موجود ) اشباع، ( بدون توجه به عارضى بودن سکون ) .

 

مدلين :

 

وقتى سکون روى حرفى پس از حرف لين براى وقف بيايد، مقدار کشش آن سه وجه : قصر و توسط، طول است، و در حرف مقطعه عين ( مريم ـ شورى ) از نظر شاطبيه براى عاصم دو وجه : توسط و اشباع صحيح است، و در طريق شاطبيه براى همه قراء سه وجه مذکور صحيح است .

 

ادغامات :

 

عاصم ادغام کبير بطور کلى ندارد، مگر در کلمات مَدَّ ـ تَأمُرُونَنى ـ مَکَّنّى ـ دابَّة که در اصل مَدَدَ ـ تأمُرُونَنى ـ مَکّنِنى ـ دابِبَة بوده اند، و طبق قواعد صرفى براى آسانى در تلفظ ادغام کبير انجام گرفته است . و در مالک لاتأمَنّا ( يوسف ) عاصم به ادغام با اشمام خوانده . عاصم به ادغام متماثلين و متجانسين ـ طبق قاعده و طريقه قراء ديگر عمل کرده ولى در ادغام متقاربين ممسک بوده، فقط در چند مورد عمل کرده : 
ـ ادغام ذال ساکنى که بعد از خ قرار گرفته در تاء، اَخَذتُم ـ لَتَّخَذتَ که آنرا عاصم به روايت حفص به اظهار و به روايت شعبه به ادغام خوانده است . 
ـ حرف لام ساکن در راء که عاصم، مانند همه قراء به ادغام خوانده است، مثل قُلْ رَبّى ـ بَلْ رَّفَعَهُ اللهُ و در بَلْ رَانَ ( مطففين 13 ) شعبه به ادغام و روايت حفص به اظهار با سکت ( طريق شاطبيه ) . و از طريق طيبة النشر به دو وجه : ادغام و اظهار با سکت ذکر شده است . در طريق شاطبيه، حفص نون را در واو يس و القرآن، و ن و القلم ادغام نکرده ولى نزد شبعه ادغام آنها صحيح است، ولى در طريق طيبة النشر قراءت عاصم دو وجه اظهار و ادغام نقل شده است . عاصم يلهَثْ ذلکَ ( اعراف 176 ) وَاِرْکَب مَعَنا ( هود 42 ) و نون را در م طسم ادغام کرده است . عاصم نون ساکنه و تنوين را نزد شش حرف حلقى اظهار نموده است، و در دو حرف ( ل ـ ر ) بلاغنه ادغام کرده و در چهار حرف ديگر ( يمونادغام با غنه نموده است، ولى اگر نون ساکنه با ياء يا واو، در کلمه واحده قرار گيرد ؛ مثل دنيا ـ بنيان ـ صنوان ـ قنوان به اظهار خوانده است . و نون ساکنه و تنوين را در نزد ب قلب به م و با غنه و اخفاء قراءت کرده است، و در ما بقى حروف به اخفاء با غنه خوانده است .

ميم جمع :

عاصم ميم جمعى را به سکون خوانده، مثل عَلَيهِم غَيرِِ ـ عَلَيکُمْ اَنْفُسَکُمْ در وصل يا وقف . و در وصل آن اگر بعد از ميم جمعى ساکن باشد، آنرا بدون صله به ضم خوانده، عَلَيکُمُ الصّيامَ ـ مِنْهُمُ الَّذِينَ و هر گاه، به ضمير قرين شده صله واوى آورده ( مثل همه قراء ) اَنُلْزِمُکُمُوها فَاتَّخَذْتُمُوهُم ـ فَاِذا دَخَلتُمُوهُ .

 

اماله :

 

عاصم به روايت حفص در تمام قرآن ( در هر دو طريق ) فقط کلمه مَجريها را در قال ارکَبُوا فيها بِسمِ الله مَجرِيها وَ مُرسيها ( هود 41 ) به اماله راء و الف بعد از آن خوانده و به روايت شعبه اين کلمه مُجريها و بدون اماله يعنى به فتح خوانده استبه روايت شعبه عاصم در کلمات ذيل اماله کرده است و هيچيک از آنها به روايت حفص نيست . 
ـ کلمه اَدرَيکَ در سيزده موضع و کلمه اَدْريکُمْ ( يونس 16 ) 
ـ در چهار کلمه رَمى ( انفال 17 ) اَعْمى ( اسراء 72 ) سُويً در وقف ( طه 58 ) و سُديً در وقف ( قيامه 36 ) 
ـ کلمه رانَ در بَل ران عَلى قُلُوبِهِم ( مطففين 14 ) به ا ماله راء و الف . 
ـ کلمه هارٍ در عَلى شَفا جرفٍ هارٍ ( توبه 109 ) به ا ماله الف . 
ـ کلمه نَئا در اَعرَضَ وَ نَئا بجانِبِهِ ( اسراء 83 ) به ا ماله الف بعد از همزه و همين کلمه در فصلت آيه 50 به فتح روايت شده . 
ـ کلمه رَءا در هفت موضع ( انعام 76 ـ هود 70 ـ يوسف 24 و 28 ـ طه 10 ـ نجم 11 ـ 18 ) و کلمه رَءاکَ ( انبياء 36 ) . رَءاها ( نمل 10 )، رَءاهُ ( قصص 31 ) در تمام موارد ياد شده اماله راء و همزه با هم، و در کلمات رَءَا القَمَرَ ـ رَءَا الشَّمسَ ( انعام 77 و 78 ) رَءَالّذِينَ ظَلَمِوا ـ رَءَالّذينَ اَشرَکُوا ( نحل 85 و 86 ) رَءَا المُجرمُونَ ( کهف 53 ) رَءَا المُومِنُونَ ( احزاب 22 ) به هنگام وصل کلمه رَءَا به مابعد به اماله راء فقط .تبصره : کلمه بَلى در هر جاى قرآن براى عاصم تنها به فتح است، ولى در طيبة النشر روايت شعبه به دو وجه صحيح ذکر شده . 
ـ در حروف مقطعه قرآن، اماله حرف راء از الر ( يونس ـ هود ـ يوسف ـ ابراهيم ـ حجر ) و المر ( رعد )، اماله هاء و ياء از کهيعص ( مريم )، اماله حروف طاءِ و هاء از ( طه )، اماله ياء از يس، اماله طاء از طسم ( شعرا ـ قصص ) و از طس ( نمل ) اماله حاء از حم ( مؤمن ـ فصلت ـ شورى ـ زخرف ـ دخان ـ جاثيه - احقاف ) .

 

تَرقيق و تفخيم :

 

تفخيم و ترقيق نام کيفيتى است که در نتيجه بلندى طلبى حروف مفخمه و مستعليه يا پستى طلبى حروف مرققه، مستفله به وجود مى آيد . کل حروف هجا از اين نظر بر سه قسمند : قسم اول هفت حرف استعلاء : ( طاء ـ ضاد ـ صاد ـ طاء ـ قاف ـ غين ـ خاء ) که در تمامى حالات تفخيم مى شوند . و به لحاظ نوع حرکت و قوت تفخيم با يکديگر متفاوتند . قسم دوم حروف مستفله : بقيه حروف، در تمامى حالات متحرک به هر حرکت که باشند، ترفيق مى گردند، فقط حرف الف و لام لفظ جلاله و راء از اين تقسيم بيرون و تابع قواعد خود هستند . قسم سوم : الف ماقبل مفتوح، لام لفظ جلاله، حرف راء است که گاهى تفخيم، و گاهى ترقيق مى شوند .

 

در راءات :

 

راء به سبب محل اداء آن و برترى صفات و قوت آن بر ضعف، تفخيم برايش اصل و ترقيق عارضى آن محسوب مى شود . راء در اصل مفخم، و به لحاظ سه عامل :کسره، ياء و اماله موجب ترقيق آن فراهم مى شود .راء اگر مفتوح يا مضموم باشدتفخيم ميشود، چه در اول کلمه ( رَبَّنا ـ رُعْباً ) چه در وسط کلمه ( تَمْرَحُونَ ـ تَعرُجُ ) چه در آخر کلمه ( نَظَرَ ـ يشْکُرُ ) و در چهار مورد ترقيق مى شود : الف ـ راء خود مکسور باشد، رِِزْقاً ـ قَرِيبٌ ـ وَالوَترِِ ـ ذَرِِالّذِينَ ـ تَحْرِِصُ .ب ـ راء ساکن، ماقبل مکسور ( به کسره لازم ) فِرْعُونَ ـ مِريةً ـ اُحْصِرِتُمْ . و در دو مورد، يکى آنکه راء ساکن ماقبل مکسور، قبل از حرف استعلا در يک کلمه قرار گيرد، فِرْقَةٍ ـ اِرصاداً . دوم آنکه کسره ماقبل راء ذاتى نبوده و عَرَضى و متصل بدان باشد، اِرتَدوا ـ اِرکَعُوا ـ اِرجعوا ( هنگام ابتداء به آنها ) اَلّذى ارْتَضى ـ رَبِّ ارْجِعُونِ که کسره آنها اصلى ولى در دو کلمه قرار گرفته اند . اَمِ ارْتابُوا ـ لِمَنِ ارِْتَضى ـ اِنِ ارْتَبْتُم، که کسره ماقبل عارضى و هم منفصل است، در تمام موارد ياد شده راء تفخيم مى شودج ـ در وقف بر رائى کهماقبل آن مکسور باشد، سِحْر ـ ذِکْر ـ شِعْر، در اين حالت اگر ساکن ماقبل حرفاستعلا باشد، مثل : مِصْر ـ قِطْر، دو وجه ترقيق و تفخيم جايز است، در مِصر تفخيم و در قِطر ترقيق اولى است . د ـ راء ساکنى که ماقبلش ياء مدى باشد ف مانند بصير ـ نَذير ـ خبير ـ در وقف ترقيق مى شود همچنين اگر ماقبل راء ساکن حرف لين و ماقبلش حرف استعلاى مفتوح باشد، تغييرى در ترقيق راء نمى دهد . خَير ـ غَير .

در لامات :

 

حرف لام در اصل مرقق است، و مورد تغليظ آن نزد عاصم و همه قراء در لفظ جلاله (الله) است در صورتى که ماقبل آن مفتوح يا مضموم باشد . ( عَلَى اللهِ ـ عَبْدُاللهِ و اگر ماقبل آن مکسور باشد ازترقيق جدا نيست .

 

يائات اضافه :

 

ـ عاصم تمام ياءات اضافه که بعدش همزه قطع مفتوح باشد مثل اِنّى اَعْلَمُ ـ اِنّى اَخافُ ـ إِنّى اَرى، به سکون ى خوانده . تبصره : از اين دسته فقط در معى اَبَداً ( توبه 83 ) مَعى اَوْ رَحِمْنا ( ملک 28 ) شعبه به سکون ى، و حفص به فتح آن خوانده . 
ـ ياء اضافه که بعد آن همزه قطع مکسور آمده : مثل دُعانى الا فراراً ـ مِلّةَ ابائى تمامى را عاصم به سکون ى خوانده است، و لکن در يازده مورد حفص به فتح ى و شعبه به سکون آن از عاصم روايت کرده اند، آنها عبارتند از يدى اِليک ـ اُمّى الهَين ( مائده 28 ـ 116 ) اَجرى اِلّا ( 9 موضع : يونس 72 ـ هود 29 ـ 51 ـ سبأ 48 ـ پنج موضع شعرا ) 
ـ ياء اضافه که بعدش همزه قطع مضموم باشد : عاصم تمامى را به سکون ى خوانده مثل : اِنّى اُعيذها إنّى اُريدُ .
ـ ياء اضافه که بعدش همزه وصل با لام تعريف آمده : تمام آنها را عاصم به فتح ى خوانده مثل : رَبّى الّذى ـ فقط در عَهدى الظّالمينَ ( بقره ) که حفص به سکون، شعبه فتح ى خوانده اند . 
ـ ياء اضافه که بعدش حمزه وصل بدون لام تعريف آمده : در هفت موضع قرار دارد در اين قسم فقط در موضع مِنْ بَعدى اسْمُهُ اَحمَدٌ ( سوره صف ) روايت شعبه از عاصم به فتح و حفص به سکون ى است، بقيه مواضع قراءت عاصم به سکون ىمى باشد . مثل : اَخى اشْدُد ( طه 30 ) اِنّى اصْطَفيتُکَ ( اعراف 144 ) لِنَفْسىاذْهَبْ ـ فى ذِکرى اذْهَبا ( طه 41 ـ 42
ـ ياء اضافه که بعد آن حرف ديگرى باشد : قراءت عاصم به فتح ى است، مگر در چهارکلمه که از عاصم باختلاف روايت شده و آنها : 
ـ کلمه بَيْتى : در بَيتيَ لِلطّائفينَ ( بقره 125 ـ حج 26 ) بَيتِيَ مُؤمِناً ( نوح 28 ) که شعبه به سکون ى و حفص به فتح آن روايت کرده اند . 
ـ کلمه وَجهى : در وَجْهِيَ لله ( آل عمران 20 ) وَجْهِيَ لِلَّذى ( انعام 79 ) کهشعبه به سکون، و حفص به فتح ى ذکر کرده اند . 
ـ کلمه مَعى : در يازده موضع : مَعى بَنى اِسْرائيلَ ( اعراف 105 ) مَعى اَبَداً ... مَعى عَدُوّاً _ توبه 83 ) مَعى صَبْراً ( کهف 65 ـ 72 ـ 75 ) مَن مَعِيَ ( انبيا 24 ـ شعرا 118 ) مَعِيَ رَبّى ( شعرا 9 ) مَعِيَ رَدءاً ( قصص 34 ) مَنْ مَعِيَ اَوْ ( ملک 28 ) که تمامى را حفص به فتح و شعبه به سکون از عاصم روايت کرده اند . 
ـ کلمه لى : در پنج موضع : ما کانَ لى عَلَيکُم ( ابراهيم 22 ) و َلِيَ فيها ( طه 18 ) ولى نَعْجَةٌ ـ لِيَ مِنْ عِلْمٍ ( ص 23 ـ 69 ) وَلِيَ دينِ ( کافرون 6 ) اين پنج مورد را نيز شعبه

 

برگرفته شده از سایت                         http://montazerin-valiasr.loxblog.com

 


تعداد بازدید از این مطلب: 244
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود